
مسخره باز
| نوع فیلم | کمدی درام فانتزی/فیکشن |
| کارگردان | همایون غنی زاده |
| بازیگران اصلی | علی نصیریان....(کاظم خان) صابر ابر..................(دانش) بابک حمیدیان........(شاپور) رضا کیانیان...........(کیانی) هدیه تهرانی............(هما) |
| مدیرفیلم برداری | علی قاضی |
| موسیقی | محمد غنی زاده |
| تدوین | هایده صفی یاری |
| طراح گریم | ایمان امیدواری |
| سال تولید | ۱۳۹۷ |
| مدت فیلم | ۱۰۲ دقیقه |
خلاصهی فیلم:
یک شاگرد سلمانی در آرزوی بازیگر شدن،روزهای کسالت بار مغازه را تحمل می کند درحالی که دیگران او را فاقد استعداد و صرفا یک مسخره باز می نامند.
امتیاز در سایت IMdb (از ده امتیاز):۶.۵
امتیاز در سینما مان شان(از پنج امتیاز):۲.۵

داستان فیلم:
دانش که در پرورشگاه بزرگ شده،روزهای تکراری و کسالت بارش را در مغازه سلمانی کاظم خان سپری می کند و وظیفه ی شستن سرها و جاروکردن کف مغازه به عهده ی اوست.او آرزو دارد روزی بازیگر معروفی بشود و شب ها در خلوت مغازه به عالم رویا فرو رفته و خود را در جهان جادویی فیلم ها تصور می کند.هما که ستاره ی سینماست،عشق اثیری دانش است و او آرزو دارد روزی با هما همبازی بشود.
اما کاظم خان و شاگرد دیگرش شاپور،مدام دانش را به تمسخر گرفته و علاقه اش به بازیگری را جدی نمی گیرند.کاظم خان دوست دارد شاگرد مغازه ها حواسشان فقط به کارشان باشد و در مورد مسایل سیاسی و حوادث تلخ شهر حرفی نزنند.او پیوسته به هفتاد سال سابقه ی درخشان سلمانی خود می بالد و حاضر نیست اعتبار و آبروی خود را در برابر هیچ چیزی به خطر بیندازد.

یک گریمور تئاتر که از دوستان آنهاست و وعده داده نقشی برای دانش در یک نمایش دست و پا خواهد کرد،به آنها اطلاع می دهد که موهای بلند سالم را به قیمت خوبی خریداری می کند تا برای ساخت کلاه گیس استفاده کند.
در حالی که مدتیست اجساد دختران گدا و بی سرپناه در شهر پیدا شده که موهایشان را تراشیده اند،دانش گیس های بلند و مرغوبی را تهیه کرده و می فروشد.همین موضوع کم کم پای پلیس و دیگران را به مغازه ی سلمانی باز کرده و کاظم خان و اعتبارش و حتی شاپور همگی به خطر می افتد.اما دانش ترجیح می دهد به عالم خیال خود فرو رفته و در جهانی سینمایی این بحران را پشت سر بگذارد.

از جملات فیلم:
وقتی یه چیز خوب باعث حال خوبت میشه،داره نظم زندگیتو به هم میریزه؛اون وقت دیگه اون چیز،خوب نیست.
دربارهی فیلم:
بر خلاف برخی نقدها که خوانده ام،«مسخره باز» یک فیلم ساده و یک گروتسک فانتزی بی شیله پیله است که همه چیزش را سرراست تعریف می کند.اینکه تلاش کنیم از پس هر چیزی معانی پنهان و ارجاعات سیاسی و فلسفی خلق کنیم،متاسفانه یکی از عادات نادرست مخاطبان هنری در کشور ما شده که انتظار دارند هر فیلمی یا هر کتابی یا هر ترانه ای و یا هر جوک ساده ای،حتما کنایه ای پنهان و اشاراتی پشت پرده داشته باشد تا بتواند داعیه ی روشنفکری بیابد.در حالی که همیشه هم همه چیز قرار نیست پیامی منتقل کند یا امری را با ایما و اشاره به ما بفهماند.گاهی همه چیز ساده است؛ساده ی ساده؛باور کنید!در نقدها دیده ام که گروهی از دوستان با نسبت دادن جزئیات فیلم به مسایل سیاسی روز،همه چیز را کنایه و استعاره فرض کنند و با تلاش برای کشف این کنایات سیاسی،لذتی جعلی برای خود خلق کنند.اما به گمان من فیلم هیچ کاری به این مسایل نداشته و ساده تر از این حرف هاست.حتی به وضوح افکار عمومی که مدام در حال شایعه سازی و شایعه خواری (پذیرش و قبول چشم بسته ی شایعات) هستند،به سخره می گیرد.وقتی میهمان سلمانی به سه مرد پیرایشگر خبر از کشف روستای آدم کوچولوهای لی لی پوت می دهد که به زبان خاصی هم صحبت می کنند و شهری از طلا هم دارند،توضیح می دهد که «البته نذاشتن خبرش جایی درز پیدا کنه» ؛سپس در پاسخ این سوال که «کیا نذاشتن؟» فقط می گوید:«خب معلومه» و در سکوت به هم خیره می شوند و هیچ کدام هم به درستی نمی فهمند این «معلوم بودن» شامل حال چه کسانی می شود؟درست مثل بیشتر مردم شایعه خوار که همه چیز را به گروهی نامعلوم نسبت می دهند که در حال مخفی کردن اخبار از آنها هستند!

اتفاق مثبت در این فیلم تلفیق زیبای تئاتر و سینماست که از اصلی ترین عناصر سینما یعنی نور و رنگ و صدا به بهترین شکلی استفاده کرده.نگاه کنید به صحنه ای که نیمرخ شاپور و دانش پشت سر هم به نقطه ای نامعلوم در دوردست خیره شده اند و زیر نور غروب چای می نوشند و همزمان صدای «قورت» گلویشان هم در سکوت فیلم کاملا قابل شنیدن است.نکته ی دیگر استفاده از موتیف و تکیه کلام ها و عادات تکرار شونده در طول فیلم است که به خوبی می تواند حس کسالت و روزمرگی در یک مغازه ی قدیمی سلمانی را به بیننده القا کند.مثل کاظم خان که هر غروب موقع رفتن،سراغ صفحه ی موسیقی کازابلانکا (تنها فیلمی که مدعیست دیده و عاشقش شده) را از دانش می گیرد و یا شاپور که هر روز داخل قوطی های کنسرو به دنبال «مو» می گردد تا به شرکت زنگ بزند و اعتراض کند و کاظم خان هم هر بار تاکید می کند:«مو از خودمونه!» در واقع کاظم خان جلوی هر تغییر و امر جدید را در مغازه می گیرد.به محض آنکه کسی می خواهد ماجرایی از احوال شهر(بیرون مغازه) را تعریف کند،او با جدیت تذکر می دهد:«تو این مغازه از این حرفا نزنین!»این تکرارهای ظریف توانسته با موفقیت در بدنه ی فیلم فرو رفته و حتی قادر است علیرغم کوتاهی،لبخند بیننده را به دست بیاورد.مثلا کاظم خان که بعد از هر کلام نغز و ضرب المثل و حتی اشعار شاعران قدیمی ایرانی،بلافاصله منبع کلامش را هم ذکر می کند:«کازابلانکا»!
اما مشکل اصلی فیلم اینجاست که علیرغم بخش طلایی فیلم که به معرفی اشخاص حاضر در صحنه (مشابه تئاتر) می پردازد،در ادامه همه چیز گرفتار سقوطی چشمگیر شده و همچون اتومبیلی که راننده ای ندارد و با سرعت اولیه در مسیری رها شده،پیش می رود.این پیش رفتن تا جایی موفق می شود به سلامت طی شود ولی طبیعتا سرانجامی جز سقوط و نابودی ندارد.اینجاست که فیلم با ساخت موزیک ویدئوهایی با ترانه ها و آهنگ های معروف و با اسلوموشن های طولانی،زمان را پر می کند و طبعا فیلمساز انتظار دارد بیننده هم به اندازه ی او از این شاهکارهای فانتزی و بی ربط لذت ببرد ولی افسوس که این تصاویر به ملغمه ای بی سر و ته تبدیل شده اند و از فرط تکرار،باعث کسالت بیننده می شوند.مثلا رویاهای دانش در داخل کمد آنقدر تکرار می شوند که کارکرد واقعی خود را از دست می دهند.به این موضوع اضافه کنید انتخاب نامناسب صابر ابر را که پیش تر در «اینجا بدون من» دقیقا نقش مرد جوان رویابین و خیال پردازی را بازی کرده بود که مرزهای میان واقعیت و خیال را گم کرده و احساسات ذهنی خود را در قالب نریشن بیان می کرد.شیوه ی نریشن گویی «مسخره باز» هم دقیقا همین شیوه ی «اینجا بدون من» است با همان بازیگر و همان جنس بازی.

فیلم تلاش کرده مدام ارجاعات سینمایی داشته باشد ولی این ارجاعات هم فقط تا حدی می تواند بیننده را جذب کند و کم کم تبدیل به دایرة المعارف اطلاعات سینمایی و علایق فیلمساز می شود و بازیگران مدام در قالب شخصیت های معروف سینمایی در فیلم های معروف سینمای جهان چون «ماتریکس» و «پاپیون» و «درخشش» و ... می روند.این ایده شاید در مورد یک سریال خاطره ساز ایرانی مثل هزاردستان و شخصیت ابوالفتح(با بازی خود علی نصیریان) جالب به نظر برسد ولی وقتی شبیه سازی فیلم های خارجی پشت سر هم شروع می شود، این کار بیش از بار هنری،به لودگی و همان مسخره بازی دامن می زند که البته خود فیلم هم در عنوانش به آن اشاره کرده.نکته ای که غنی زاده از آن غافل بوده این است که صرف روی آورن به سینمای فانتزی و فیکشن به این معنی نیست که نیازی به اصول سینمایی و فیلمنامه نویسی هم وجود ندارد و می توان با آمیختن هز چیزی که به دستمان می رسد،یک فیلم بسازیم و نامش را هم بگذاریم«تجربه ی نو».
در هر صورت چنانچه دوست دارید فارغ از کیفیت هنری،فیلمی متفاوت از سینمای ایران را تماشا کنید،شاید «مسخره باز» بتواند اوقات خوشی برایتان فراهم کند ولی اگر طبع مشکل پسندی دارید و وقتتان را برای هر چیزی هدر نمی دهید،احتمالا پس از تماشای این فیلم احساس اتلاف وقت به شما دست بدهد.
موضوع فیلم: سینما مان (ل م ن) ، فیلم های کمدی/کمدی درام ، فیلم های فانتزی-فیکشن
نامهای شناخته شده: صابر ابر , علی نصیریان , هدیه تهرانی , رضا کیانیان
