
50/50
پنجاه – پنجاه
|
نوع فیلم |
کمدی/درام |
| کارگردان | جاناتان لوین |
| بازیگران اصلی |
جوزف گوردون لویت ست راگن آنا کندریک برایس دالاس هوارد آنجلیکا هوستون |
| مدیر فیلم برداری | تری استیسی |
| موسیقی | مایکل جیاچینو |
| تدوین | زنه بیکر |
| کشورتولیدکننده | امریکا |
| سال تولید | ۲۰۱۱ |
| مدت فیلم | ۱۰۰ دقیقه |
امتیاز جهانی فیلم در IMDb(از 10 نمره): ۷.۸
امتیاز فیلم در سینما مان شان (از 5 نمره): ۲.۵

خلاصه ی فیلم:
آدام که فردی سرزنده وفعال است وهمیشه سعی کرده زندگی سالمی داشته باشد،ناگهان پی می برد که به نوع نادری از سرطان مبتلاست وشانس زنده بودنش ۵۰/۵۰ است.این موضوع ناخودآگاه روی تمام روابطش با اطرافیان تاثیر می گذارد.دوستش،مادرش،دوست دخترش ومشاور روان درمانی اش همگی تحت تاثیر بیماری آدام دچار تغییراتی در زندگیشان می شوند.

داستان فیلم:
آدام کارمند رادیوست وهمواره سعی کرده زندگی سالمی داشته باشد وبه همین دلیل از سیگار والکل وحتی رانندگی (زیرا پنجمین عامل مرگ ومیر درجهان است!)دوری کرده وبه جایش به ورزش می پردازد.او روابط خوبی با دوست صمیمی اش کایل ودوست دخترهنرمندش به نام ریچل دارد.زمانی که آدام برای بررسی کمردرد مزمنش به بیمارستان می رود،درنهایت ناباوری پی می برد که به نوع نادری از سرطان مبتلاست که که توموری را درناحیه ی ستون فقراتش شکل داده.بلافاصله شیمی درمانی آغاز می شود تا جلوی پیشرفت تومور گرفته شود.پزشک معالجش توصیه می کند آدام با مشاور روان درمانی بیمارستان به نام کاترین مک کی ملاقات کند.کاترین دخترجوانی است که درحال کار روی پایان نامه اش است و آدام درحقیقت سومین بیمار او به شمار می آید.آدام به سرعت درمی یابد که کاترین درکارش ناشی است وتبحرچندانی ندارد وفقط می تواند جملاتی تکراری را بیان کند.اما با این وجود به ملاقات هایش ادامه می دهد.
آدام ناچار می شود حقیقت را به ریچل،کایل ومادرش بگوید.هرکس سعی می کند به نوعی به او دلداری بدهد وکمکش کند:کایل سعی می کند افرادی را برای آدام مثال بزند که سرطان داشته اند و زنده هم مانده اند اما آدام می داند که تعدادی ازآنها مرده اند!او از ریچل می خواهد که ترکش کند وبه دنبال زندگی خودش برود اما ریچل نمی پذیرد وبا هدیه دادن سگی به نام استخوانی ،قول می دهد که درتمام مدت بیماری از او پرستاری کند.مادرهم که خود درگیرپرستاری ازپدری مبتلا به آلزایمر است،تلاش می کند با درست کردن چای سبز،بیماری پسرش را درمان کند!کاترین نیز تلاش می کند جملاتی بیابد تا بتواند به او کمک کند.آدام متوجه است که بیماری اش تا چه حد روی اطرافیانش نیز اثر گذاشته.او با جستجو در اینترنت به این حقیقت می رسد که شانس بهبود ویا مرگ دراین نوع سرطان ۵۰/۵۰ است.
آدام دراتاق شیمی درمانی با آلن ومیچ آشنا می شود که مدتیست درگیرسرطان هستند.آنها سعی می کنند لحظات شاد ومفرحی برای آدام بسازند اما خود آدام می داند که همه چیز در زندگی اش تغییر کرده و همه سعی می کنند یا به او ترحم کرده ویا از او سوء استفاده کنند.کایل که به جز سکس ومسایل مربوط به آن،تقریبا به هیچ چیز دیگری فکر نمی کند با بهانه قراردادن بیماری آدام،سعی درجلب توجه دختران دارد وبرای خودش دوست دخترهای جدیدی پیدا می کند اما ریچل کم کم درحال فاصله گرفتن از آدام است وتلاش می کند با او رودررو نشود.بالاخره کایل موفق می شود مچ ریچل را دریک نمایشگاه نقاشی ودرآغوش مردی دیگربگیرد وازاین صحنه نیز تصویری تهیه کرده وبه دست آدام می رساند.آدام با دیدن عکس با ریچل درگیر شده واو را از خانه ا ش بیرون می کند.

پس از آن کایل اصرار دارد که آدام دوست دختر جدیدی پیدا کند اما تلاش هایش به شکست می انجامد.درهمین ایام،رفت وآمدهای آدام به دفتر کاترین وگفتگوهایشان،باعث می شود کم کم علاقه ای میان این دو شکل بگیرد.کاترین شماره ی موبایلش را به آدام می دهد وآدام در لحظات تنهایی وبحرانی به این نتیجه می رسد که صحبت کردن با کاترین تنها چیزیست که می تواند تسلایش بدهد.
پس ازمدتی،پزشک توضیح می دهد که شیمی درمانی کمکی به توقف رشد تومور نکرده وباید جراحی روی آدام صورت بگیرد اما ریسک این جراحی بسیار بالاست واحتمال دارد آدام زنده از اتاق عمل خارج نشود.او عمل جراحی را می پذیرد ومی داند که پس ازبه هوش آمدنش می تواند درکنار کاترین،کایل ومادرش به زندگی ادامه بدهد.

از جملات فیلم:
بیمار اول: من آلن لوباردو هستم،سرطان لنفوم مرحله ی سوم دارم.از دیدنت خوشبختم.
بیمار دوم: میچ بارنت،سرطان پروستات سرایت کننده!(متاستاز کننده)
آدام: من آدام لرنرم.سرطان شوانومانوروفابروسکوما دارم!
بیمار اول:این دیگه چه کوفتیه؟!
بیمار دوم:چه بدشانسی،هر چی تعداد هجای اسمش بیشتر باشه،بدتره!

درباره ی فیلم:
یک کمدی- درام کاملا امریکایی که هم می تواند شما را حسابی به گریه بیندازد وهم می تواند حسابی بخنداند!دست وپنجه نرم کردن یک قهرمان داستان با سرطان،این روزها سوژه ی بسیاری از فیلم ها وداستان ها بوده است.روند این موضوع در فیلم اما روندی طبیعی بدون سوز ومرثیه است.آدام دلشوره دارد وشبها خوابش نمی برد وحتی هنوز باورش نمی شود که سرطان دارد اما فیلم به هیچ عنوان قصد ندارد سوگواره ای برای او باشد.همه چیز روال منطقی خود را طی می کند وجهان کاری به سرطان آدام یا میچ یا آلن ندارد.کایل در تمام مراحل درمان همراه آدام است اما او نیست که بیماری مهلکی را در ستون فقراتش حمل می کند.ریچل ابتدا ادعا می کند وواقعا هم دلش می خواهد که پرستاری آدام را انجام بدهد اما این او نیست که سرطان را در بدنش کشف کرده اند.چیزی که در فیلم می بینیم،تغییر رفتارهاست به عنوان مثال دخترها با شنیدن این که آدام سرطان دارد،احساساتی شده و اولین سوالشان این است که«چطورسرطان کمر گرفتی؟»وآدام با شوخ طبعی وکنایه پاسخ می دهد:«از تشک نامناسب!»این تغییر رفتارها حتی در پزشک هم هست وقتی که تلاش می کند به چشم های آدام نگاه نکند و در حالی که خبر سرطان ویا خبر عدم موثربودن شیمی درمانی را به او می دهد،نگاهش از نگاه او می گریزد وگویی تمرکز ندارد.اما آدام سعی می کند رفتاری طبیعی ومثل همیشه را داشته باشد.پیاده روی کند،لبخند بزند،به سگش غذا بدهد و... به بیماری اش فکر کند.
فیلم آرام وساده ایست که بیش از سرطان،به موضوع روابط انسان ها با هم می پردازد ونوع مدیریت آنها در شرایط بحرانی.
موضوع فیلم: سینما شان(9-0) ، فیلم های کمدی/کمدی درام ، فیلم های لایت-لایف استایل
