سینما مان شان

درباره سینمای مان و سینمای شان

حال بچه ها خوب است (119)

سینما مان شان
سینما مان شان درباره سینمای مان و سینمای شان

حال بچه ها خوب است (119)

 

The Kids are All Right

حال بچه ها خوب است

نوع فیلم خانوادگی/ملودرام

کارگردان 

لیزا کولودنکو

بازیگران اصلی

جولین مور

آنت بنینگ

مارک رافالو

میا واشیکوفسکا

جاش هچرسون

مدیر فیلم برداری  ایگور جودولیلو
موسیقی  کارتر بورول
تدوین جفری ورنر
کشورتولیدکننده امریکا
سال تولید ۲۰۱۰
مدت فیلم ۱۰۵ دقیقه

امتیاز جهانی فیلم در IMDb(از 10 نمره): ۷.۱

امتیاز فیلم در سینما مان شان (از 5 نمره): ۴

خلاصه ی فیلم:

یک خانواده ی چهارنفره عجیب وغیرعادی با دو مادر ودو بچه زندگی آرام وخوبی با هم دارند.اما ورود مردی به زندگیشان همه چیز را تغییر می دهد.مردی که گرچه پدر بچه هاست اما درواقع یک فرد کاملا بیگانه است.

داستان فیلم:

دو زن همجنس باز سال ها پیش ازطریق استفاده از اسپرم اهدایی،صاحب فرزند شده اند.اکنون جونی دختر نیک  هیجده سال تمام دارد ولیسر پسرجولز هم پانزده سال.لیسر با اصرار از جونی که به سن قانونی رسیده،می خواهد که با موسسه ی باروری تماس گرفته ومشخصات اهداکننده ی اسپرم را پیدا کند.این موضوع سال هاست که ذهن هر دوی آنها را مشغول کرده که پدر بیولوژیکی شان چه کسی است.به این ترتیب آنها موفق می شوند مردی به نام پال را پیدا کنند وبا او قرار ملاقات بگذارند.پال مردی تنها ومجرد است که گاهی قرارهایی موقتی با دوست دخترهایش می گذارد.او ازدیدن دونوجوان که در واقع فرزندانش هستند،هیجان زده می شود. لیسر که پی برده خصوصیات رفتاریش چندان هم شبیه پال نیست،هنوز مردد است که او را دوست دارد یا نه؛اما جونی که خوشحال است سعی می کند وانمود کند که بسیاری ازخصوصیات پال را به ارث برده است.

ازطرف دیگرجولز ونیک متوجه تغییر رفتارهای بچه ها می شوند اما نمی دانند چه شده.سرانجام در  طی یک مشاجره از زبان لیسر می شنوند که آنها پدر واقعی شان را یافته اند.جولز ونیک ابتدا به شدت نگرانند وسعی می کنند پی ببرند که درکجای زندگی برای فرزندانشان کم گذاشته اند که حالا آنها به دنبال یافتن پدرشان رفته اند.  بالاخره با اصرار بچه ها، دو مادر حاضر می شوند پال را برای ناهار یک روز تعطیل دعوت کنند.اولین آشنایی علیرغم استرسی که همگی دارند،خوب برگزار می شود.جولز ونیک هم به پال علاقه مند می شوند وبچه ها هم سعی می کنند دربرابر مهمانشان حفظ آبرو کنند.نیک از شغلش که پزشک است می گوید وپال از رستوران کوچکی که دارد.جولز هم تعریف می کند که سابقا طراحی فضای سبز می کرده اما بعد از تولد لیسر وبه خواست نیک،کارش را ترک کرده.او حالا مصر است که دوباره کاری را به عهده بگیرد اما هنوز موفق نشده سفارشی دریافت کند.پال پیشنهاد می کند که جولز طراحی حیاط پشت خانه اش را به عهده بگیرد.

درحالی که جولز هر روز به خانه ی پال می رود وبا هیجان وشادی مشغول طراحی است،بچه ها هم بیشتر دوست دارند وقتشان را با پال بگذرانند وتحت تاثیر او،حتی درمواردی دربرابر مادرها می ایستند وحاضر نیستند تن به دستورات آنها بدهند.

رفته رفته روابطی عاشقانه میان پال وجولز که هرگز با مردی رابطه ای نداشته،شروع می شود اما آنها این موضوع را از همه پنهان می کنند.لیسر نیز به شدت شیفته ی پال شده وترجیح می دهد وقتش را با او بگذراند.او دراین ملاقات ها پی می برد که علت اهدای اسپرم توسط پال،نیاز مالی شدید آن روزگارش بوده واین کار را در ازای مبلغ ناچیزی پول انجام داده.دراین میان نیک هرکار می کند نمی تواند روابط خوبی با پال برقرار کند زیرا احساس می کند که حضور او باعث به هم ریختن کانون گرم خانواده اش شده است.

شبی پال تمام خانواده را به شام دعوت می کند ودرست زمانی که نیک تصور می کند توانسته وجه اشتراکی با پال بیابد،نشانه هایی ازحضور جولز را درحمام واتاق خواب پال می یابد.کمی بعد بچه ها هم پی به خیانت جولز نسبت به نیک می برند.همه او را از خود می رانند واز پال هم می خواهند دیگر به سراغشان نیاید.پال معذب از ماجراست وچون دلش می خواهد خانواده ای برای خود داشته باشد،به خانه شان می آید واز آنها می خواهد او را هم به خانواده شان راه بدهند اما برخورد تند نیک او را دور می کند.خانواده تنشی بزرگ را رد می کند وهمگی سرانجام تصمیم می گیرند که همه چیز را فراموش کرده ومثل سابق خانواده ی مهربان وگرم خود را حفظ کنند.جونی برای رفتن به دانشگاه به شهری دیگر خواهد رفت وهمگی با هم او را به خوابگاهش می رسانند.

درباره ی فیلم:

موضوع فیلم شاید برای ما ایرانی ها کمی غیرقابل درک باشد،اما نوعی از زندگی است که به هرصورت وجود دارد.نیک سعی کرده درست مانند یک مدیر وسرپرست،خانواده اش را شکل بدهد.او به نوعی سمت مردانه ی خانه را به عهده گرفته واتفاقا چنین خویی نیز دارد:او به وضوح روی مسایل تربیتی بچه ها حساس است؛تصمیم می گیرد که همسرش درخارج ازمنزل کارنکند؛خودش نان آور یکه تاز خانواده است وبا ورود مهمان جدید،او اولین کسی است که مانند یک رهبر احساس خطر می کند وعاقبت هم خود اوست که از افراد تحت تکفلش دربرابر تهدید خارجی حمایت می کند.شخصا شخصیت وبازی نقش نیک را دوست دارم.

شاید هم این سلطه ی زیاد نیک باعث شده بقیه ی خانواده آسیب پذیر شوند ودرایت کافی را برای مقابله با تهدیدات نداشته باشند.البته به بچه ها هم باید حق داد که کنجکاو یافتن نیمه ی پنهانشان باشند.حقیقت این است که نیک وجولز تصور می کنند علیرغم این که زوجی غیرنرمال هستند،اما برای بچه ها والدینی کاملند اما بچه ها به وضوح نشان می دهند که نیاز به پدرهم دارند.نیمه ی کروموزومی آنها درهرحال متعلق به پال است.پال هم مردیست که هنوز نتوانسته مدیر یک خانواده باشد وحالا با دیدن دو زن ودو نوجوان،احساسات پدرانه اش بالا می گیرد ومی خواهد یک خانواده ی حاضر وآماده را تصاحب کند.

فیلم به سبک لایت است وبیشتر قصد دارد نشان بدهد که یک خانواده چگونه می توانند با عشق ومحبت بحران های سخت را از سربگذرانند حتی اگر خانواده ی نرمالی نباشند.

 


موضوع فیلم: سینما شان (K) ، فیلم های لایت-لایف استایل
نامهای شناخته شده: جولین مور , آنت بنینگ , مارک رافالو , میا واشیکوفسکا

تاريخ : | | نویسنده : سینما مان شان |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.