سینما مان شان

درباره سینمای مان و سینمای شان

زندگی با چشمان بسته (122)

سینما مان شان
سینما مان شان درباره سینمای مان و سینمای شان

زندگی با چشمان بسته (122)

زندگی با چشمان بسته

نوع فیلم درام/اجتماعی/انتقادی
کارگردان رسول صدرعاملی
بازیگران اصلی

ترانه علیدوستی...(پرستو)

حامد بهداد..........(علی)

پولاد کیمیایی.......(امید)

پریوش نظریه........(مادر)

فرهاد آئیش.........(پدر)

اندیشه فولادوند....(بیتا)

فرهاد قائمیان......(مقدم)

مدیر فیلم برداری فرج حیدری
موسیقی علیرضا کهن دیری
تدوین هایده صفی یاری
سال تولید ۱۳۸۹
مدت فیلم ۱۰۰ دقیقه

امتیاز فیلم در سینما مان شان (از ۵ نمره): ۱.۵

خلاصه ی فیلم:

پرستو درمحله ای سنتی زندگی می کند وهمواره تلاش دارد روش نوینی برای خودش انتخاب کند.رفته رفته شکل ظاهری وترددهای مشکوک پرستو باعث می شود اهالی محله به اوبدبین شده وشایعاتی درموردش برسر زبان ها بیفتد.برادر پرستو که روابطی بسیار صمیمی با او دارد،ازشهری دیگر سرمی رسد وتلاش می کند تا پاکی ونجابت خواهرش را ثابت کند.

داستان فیلم:

پرستو وعلی فرزندان یک خانواده ی سنتی درمحله ای قدیمی هستند وپدرومادرشان به آنها افتخار می کنند.علی برای کار در کشتیرانی خانه وشهر را ترک می کند واز طریق نامه با خواهرش در ارتباط است.پرستو هم موفق می شود وارد دانشگاه شود اما پس ازمدتی گرفتارماجرایی اخلاقی در دانشگاه شده واخراج می شود.از این پس نوع نگاه خانواده ومحله به او تغییر می کند.

پرستو ادعا می کند که در دفتر وکیلی کار می کند اما وضعیت ظاهری ونوع پوشش وآرایش او وهمچنین ترددهای مشکوکش با مردان مختلف واتومبیل های گرانقیمت باعث می شود مردم محله به او بدبین شوند وشایعاتی درموردش درمحله شکل بگیرد.کم کم مردم محله وهمسایه ها فرزندانشان را از ارتباط با پرستو باز می دارند ونهی می کنند.به این ترتیب پرستو هم روابط نزدیکی با زنی به نام بیتا پیدا می کند که درمحله زنی بدنام است زیرا همسر صیغه ای مردی به نام مقدم شده که خود همسر دارد.رفتارهای پرستو باعث سرافکندگی وشرمساری پدر ومادر مذهبی اش می شود اما پرستو حاضر نیست هیچ توضیحی درمورد کارهایش بدهد ورویه ی خودش را ادامه می دهد.

سرانجام پدرومادر تصمیم می گیرند برای حفاظت از آبروی خود،دخترشان را به قتل برسانند اما در لحظه ای که آماده اند تا پرستو را درخواب از بین ببرند،حال مادر بد می شود ودارویش درخانه موجود نیست.پرستو که بیدار شده،نسخه را از پدر گرفته ورهسپار داروخانه می شود.دربین راه راننده ی خودرویی که او را سوار کرده،قصد سوئی به او دارد وپس از درگیری با دختر ،او را از ماشین به بیرون پرتاب می کند.پرستو که زخمی شده وکیفش را هم از دست داده،به سراغ دوستش می رود وکمک می خواهد اما کسی حاضر نیست در خانه اش را به روی او بگشاید .به ناچار دست به دامن بیتا شده وبا او به بیمارستان می رود.

تاخیر پرستو در بازگشت به خانه باعث می شود پدرومادرش بیش از قبل نسبت به او بدبین شوند اما درهمین هنگام علی سر می رسد.زمانی که از بیمارستان با خانه تماس می گیرند،علی به دنبال پرستو می رود واو را مجروح می یابد که ادعا می کند با یک موتورسوار تصادف کرده است.علی او را ترخیص می کند وبه خانه می آورد وتلاش می کند پدرومادر را قانع کند که پرستو تصادف کرده اما کسی این ادعا را باور ندارد.پدرومادر سعی دارند پرستو را نادیده گرفته وبرخوردی سرد را درپیش بگیرند.

پس از مدتی علی هم متوجه شایعاتی که در مورد خواهرش در محله رواج دارد می شود.پرستو به او توضیح می هد که در دفتر وکیلی کار می کند اما بازگشت دیرهنگام او به خانه باعث شک وتردید علی هم می شود وبه این ترتیب به دوست دوران کودکی اش امید پناه می برد.امید به او اطمینان می دهد که پرستو خطایی مرتکب نشده ودختر پاکی است اما علی با جست وجوی اتاق پرستو،متوجه مقادیر زیادی چک پول وسکه می شود که خواهرش پنهان کرده.درهمین زمان مقدم که بارها تلاش کرده به پرستو نزدیک بشود وجواب رد شنیده،مشغول جمع آوری امضا علیه اوست و وانمود می کند که پرستو باعث فساد جوانان محل شده است.

علی که ماجرای قتل را از زبان پدرومادرش می شنود،از آنها مهلت می خواهد تا خودش این کار را به انجام برساند اما بعد از تحقیق وصحبت با پرستو،جلسه ای میان پرستو،علی وامید برگزار می شود.دراین جلسه،رازهایی برملا می شود.پرستو از تلاشش برای کمک به بیتا می گوید تا بتواند بچه اش را از مقدم پس بگیرد؛امید از بچه ی مُرده ی بیتا می گوید که مقدم دفنش کرده؛علی ازعشق قدیمی امید به پرستو می گوید .علی که خاطرش آسوده شده به خانه بازگشته وسعی دارد کسب وکار خوابیده ی پدر را رونق بدهد اما در اثر تصادف با یک اتومبیل، کشته می شود.پرستو حالا تنها تکیه گاه پدرومادرش است.

از جملات فیلم:

پرستو:انگار دارن تمام کارتای صدآفرین وبیستایی که تو بچگی بهم داده بودن رو یکی یکی ازم پس میگیرن.دیگه کار خودمو قطعی کردم؛انصرافم دادم،تو خونه ام تصمیم گرفتم سکوت؛نه راست نه دروغ؛نه بالا نه پایین؛هیچ کدوم،فقط سکوت.من دیگه به هیچ کس ودرهیچ شرایطی جواب نمیدم.

درباره ی فیلم:

فیلم موضوعی کاملا داخلی را انتخاب کرده به این معنا که چنین ماجرایی فقط توسط ایرانی ها قابل درک است اما همه چیز در فیلم پادرهوا وخام باقی مانده واین از کارگردان با تجربه ای مثل صدرعاملی بعید است.به نظرمن کل عناصر فیلم مانند مواد اولیه ی مرغوبی است که توسط آشپزی عجول در دیگ ریخته شده وسرانجام بعد ازهم زدن بسیار،سرو شده اما جا نیفتاده وهمه چیز خام ونپخته مانده وبنابراین غذای مطلوبی هم درنیامده است.

داستان فیلم درحد خلاصه قابل قبول است اما درپرداخت کامل فیلم،بی تناسب ومجهول و بلاتکلیف مانده؛معلوم نمی شود بالاخره پرستو به قول خودش «دختر بد»است یا «دختر خوب»؟اصلا بد وخوب یعنی چه؟آیا پرستو با مردان زیادی ارتباط دارد یا نه؟مردانی که ماشین های گرانقیمت دارند وهر شب یکیشان پرستو را به خانه می رساند یا او را به شام دعوت می کند.آیا می توان پذیرفت که اینها به کارش مربوط است؟!به علاوه معلوم نمی شود که پرستو چرا سکوت کرده وچرا با سکوت بی معنای خودش قضیه را به جاهای باریک می کشاند؟حتی ماجرای قتل پرستو به دست مادروپدر هم طبق روند فیلم بسیار بی منطق ونسنجیده به نظر می رسد.واقعا وضعیت پرستو تا بدین جا رسیده که خانواده ناچار است او را حذف کند؟و سرانجام والدینی چنین بی رحم وتندرو چگونه یک باره تغییرعقیده می دهند وبا مرگ پسر،عاشق دخترشان می شوند؟همه چیز بی جواب وپادرهواست.

حتی خانواده هم که مدام گفته می شود سنتی هستند وآنقدر مذهبی وکهنه اندیش که چنین تصمیم وحشتناکی را هم می گیرند وبچه هایشان هم تلاش کرده اند از آنها بگریزند،در فیلم گنگ هستند.واضح است که چنین حادثه ای می تواند در خانواده ای به شدت مرتجع رخ بدهد اما آقای فخار وهمسرش واقعا مرتجع وخشکه مذهب تصویر شده اند؟پدری که دخترش را می بوسد،در فضای عمومی با لبخند تحویلش می گیرد وبه او هرقدر که می خواهد پول توجیبی می دهد،اجازه می دهد درمحل عمومی دوچرخه سواری کند،اتاق شخصی در اختیارش قرار داده ،در دوران کودکی اجازه داده همبازی پسران محله (امید)باشد و...،آیا حقیقتا اینقدر کهنه فکرومرتجع است؟مادری که چادرش را مدرن سر می کند،جوان است،دریده است ومی تواند درمیان تمام اهل محل با صدای بلند ورسا نطق کند،حقیقتا اینقدر کهنه فکرومرتجع است؟حتی شخصیت علی هم گنگ است وما به جز این که صدبار شنیده ایم رابطه اش با خواهرش بسیار صمیمی است چیز دیگری درباره اش نمی دانیم ودرانتهای داستان هم برای این که عناصر درام کامل شود ودل بیننده حسابی بسوزد،بی دلیل واحمقانه می رود زیرماشین ومی میرد!

انگیزه ها نیز تماما بی منطق است واین منطق منظورم همان منطق داستانی است که خود کارگردان نشانمان داده نه منطق عقلی بیننده.یعنی حتی خود کارگردان هم در تعریف داستان سردرگم است.ماجرای زن دوم مقدم وراز مقدم در دل امید و انگیزه ی پرستو از آغاز رابطه با مقدم آنقدر بی معناست که بیننده را بیشتر به خنده می اندازد کما این که برملا شدن رازها هم در کنار یک بازی مسخره وگنگ در کنار حوض آب به گمانم فقط برای اضافه کردن سکانسی هنری ورومانتیک به فیلم است وهیچ کارکرد دیگری ندارد.یعنی نمی شد علی وامید وپرستو مثل آدم یک گوشه ای بنشینند وبا هم صحبت کنند وحتما باید می رفتند داخل حوض آب؟

انتخاب بازیگران را هم دوست ندارم.ترانه علیدوستی وحامد بهداد بازی های خوبی نشان داده اند .سکوت های ترانه ونگاه های بازیگوشش نشان می دهد این فرد چیزهایی می داند وچیزهایی درپس ذهنش می گذرد که به ما نمی گوید .بهداد هم نقش برادری بسیار مهربان را خوب بازی کرده به خصوص درسکانس بیمارستان.اما فرهاد آئیش که بیشتر او را درکارهای طنز دیده ایم وبارها نقش مردان میانسال سنتی ومذهبی  را به طنز اجرا کرده که درمدرنیته به دام افتاده اند(پوپک ومش ماشااله - خواستگار محترم و...)بنابراین در این فیلم هم ناخودآگاه این تصور به ذهن بیننده تداعی می شود که آیا آئیش درحال خنداندن ماست یا واقعا این گونه است!از این لحاظ انتخاب او برای آقای فخار مناسب به نظر نمی رسد.پریوش نظریه هم ظاهری مدرن دارد،نگاه هایش متنفذ ومستقیم است که همه ی ما می دانیم خانم های سنتی ( تا این حدی که مدنظر فیلم است ) هرگز چنین نیستند.نظریه به نقش خانم فخار حتی رویش را هم در محل با چادر نمی گیرد ومستقیم می رود وسط مردان محله که به طرزی کودکانه درحال جمع کردن استشهاد هستند وهمه را شرمنده می کند!

حتی انتخاب فرهاد قائمیان هم نامناسب است زیرا به گمانم او فقط دو نقش را می تواند بازی کند:مردان بازاری خائن وپلیس های دردکشیده!پس معلوم است که مقدم این فیلم هم یک مرد بازاری بد با تمام مولفه های ثابت همین نقش در تمام فیلم هاست.

بازی ها هم درست مانند داستان فیلم نپخته وجانیفتاده مانده وهیچ دو بازی مکمل تام هم نیست:بهداد وترانه روان وطبیعی بازی کرده اند عین زندگی روزمره ی خودمان؛آئیش اغراق شده کار می کند،نظریه یک بازی هنری ودرون گرا را مدنظر قرار داده؛پولاد همان پولاد مردانه ی سینمای پدرش است که انگار راهش را گم کرده وسراز این فیلم درآورده؛قائمیان وپاوه نژاد مرا به یاد تئاترهای اندوهناک خارجی می اندازند؛دوست پرستو ومادرش هم درست از وسط سریال های آبکی تلویزیون کنده شده وبه این داستان چسبیده اند.دراین میان یک سوال برای من باقی ماند:پس کارگردان این فیلم کجاست؟!

علیرغم همه ی این گفته ها فیلم یک کار کاملا ایرانی است که احتمالا بسیاری از خانواده ها دوستش خواهند داشت.فیلم نکات ناراحت کننده هم دارد ومی توان آن را یک پروژه ی اجتماعی – انتقادی هم نامید.اگر از طرفداران گونه ی اجتماعی هستید شاید فیلم بتواند نظرتان را جلب کند.

 

 


موضوع فیلم: سینما مان (ر ز ژ) ، فیلم های درام
نامهای شناخته شده: ترانه علیدوستی , حامد بهداد , پولاد کیمیایی

تاريخ : | | نویسنده : سینما مان شان |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.