
آینههای روبهرو
| نوع فیلم | درام/اجتماعی |
| کارگردان | نگار آذربایجانی |
| بازیگران اصلی |
غزل شاکری...........(رعنا) شایسته ایرانی.......(آدینه) نیما شاهرخشاهی..(برادر آدینه) همایون ارشادی.......(پدر آدینه) صابر ابر...............(شوهر رعنا) |
| مدیرفیلم برداری | تورج منصوری |
| موسیقی | فردین خلعتبری |
| تدوین | سپیده عبدالوهاب |
| طراح گریم | ایمان امیدواری |
| سال تولید | 1389 |
| مدت فیلم | 102 دقیقه |
امتیاز در سینما مان شان(از پنج امتیاز):3

خلاصهی فیلم:
زنی جوان که ناچار است برای امرارمعاش خانواده به کار مسافرکشی بپردازد با مسافری عجیب مواجه میشود.مسافری که از نظر ظاهری یک دختر است ولی ادعا میکند که باطنی پسرانه دارد.زن جوان وقتی پی میبرد که هیچکس در جامعه پذیرای چنین فردی نیست،تصمیم میگیرد هرطور شده به او کمک کند.

داستان فیلم:
رعنا زن جوانی است که در یک خانوادهی سنتی و مذهبی زندگی میکند.از آنجایی که همسرش به دلیل ورشکستگی و خیانت شریکش به زندان افتاده،رعنا ناچار است بهتنهایی معاش خانواده را تأمین کند.او با اتومبیل همسرش به مسافرکشی مشغول است ولی چون میداند همسرش وخانوادهاش با اینکار مخالف هستند،به دروغ ادعا کرده که ماشین را به یکی از بستگان داده تا برایشان کار کند وخودش در خیاطی زنانه مشغول است.
بهاینترتیب روزهای رعنا با سرویسدهی به خانمهای مختلف میگذرد تا اینکه روزی در موقعیتی خاص دختری را در جاده سوار میکند.دختر که نامش آدینه است،از او میخواهد که در مقابل دریافت مبلغ قابل توجهی او را به شهری در نزدیکی تهران برساند.رعنا ابتدا نمیپذیرد که خارج از شهر کار کند ولی پولی که آدینه پیشنهاد کرده و نیمی از آن را هم پیشپرداخت کرده،او را وسوسه کرده و با مسافرش همراه میشود.
در میان راه رفتارهای عجیب ومشکوکی از آدینه سرمیزند که رعنا را میترساند.او پیمیبرد که آدینه درحال فرار از دست عده ایست و مقادیر زیادی هم پول و طلا همراه دارد.بههمیندلیل از مسافرش میخواهد که از ماشین پیاده شود.آدینه در مقابل توضیح میدهد که یک ترنس(دو جنسی)است که گرچه با ظاهری زنانه بهدنیا آمده،ولی در باطن یک مرد است.او تلاش دارد به خارج از کشور برود و با انجام عمل جراحی زندگی خود را به ورال عادی برگرداند ولی پدرش که مخالف اینکار است،اصرار دارد که فردا او را به عقد مردی جوان درآورد وبه همین دلیل هم آدینه با برداشتن طلاهای مادرش از خانه گریخته است.رعنا از شنیدن این موضوع شوکه شده و آدینه را بهسرعت از ماشین بیرون میاندازد اما حادثهای باعث میشود آنها دوباره با هم همراه بشوند و در بین راه هر دو از مشکلاتی که در زندگی داشتهاند،برای هم میگویند.
رعنا که هنوز در برخورد با دوست جدیدش مردد و سردرگم است و از طرف دیگر نمیخواهد او به دست پدرش بیفتد و به زور تن به ازدواج بدهد،از دوست جدیدش دعوت میکند که مدتی(تا حاضر شدن ویزا وپاسپورتش)مهمان او باشد.حضور آدینه که ظاهری پسرانه دارد باعث سوءتفاهماتی برای دوستان و همسایگان رعنا میشود و او ناچار است مهمانش را برادرش معرفی کند.

سرانجام روزی که آدینه برای گرفتن پاسپورتش به ادارهی پست رفته،بهدام پدر و برادرش میافتد.آنها او را به خانه برده وحبس میکنند تا فردا مراسم عقد برگزار شود.رعنا که از تأخیر او نگران شده از طریق یکی از دوستان آدینه متوجه ماجرا شده و به منزل آنها میرود.او سعی میکند با گفتگو،پدر و برادر آدینه را متوجه وضعیت سخت دخترشان بکند و از آنها میخواهد که واقعبین بوده و فرصت زندگی بهتر را به او بدهند.پدر با خشم رعنا را از خانه بیرون میاندازد.برادر آدینه که تحت تأثیر حرفهای رعناست،با پدرش صحبت کرده و سعی میکند او را متقاعد کند.اما پدر نگران آبروی خانوادگی خویش است وحاضر نیست موضوع دخترش را بپذیرد.
در روز عقدکنان آدینه به قامت یک عروس آمادهی مراسم میشود ولی برادرش که در این مدت به حرفهای خواهرش و رعنا و رفتارهای پدرش فکر کرده،تصمیم میگیرد ماجرا را خاتمه بدهد.او که برای بردن عروس به خانه آمده،در میان راه آدینه را تحویل رعنا میدهد که با قرار قبلی در خیابان منتظرش است.او همچنین بلیت هواپیما و پاسپورت آدینه را هم تحویل میدهد درحالیکه هنوز مطمئن نیست کارش درست است یا نه؟مدتی بعد نامهای از آدینه به دست رعنا میرسد که خبر عمل جراحی قریبالوقوعش را به او اطلاع داده و از این بابت،احساس آرامش و خوشبختی میکند.

ازجملات فیلم:
رعنا:وقتی میومدم اینجا فکر میکردم میخوام کمکش کنم چون بهش مدیونم؛اما الان مطمئنم میخوام کمکش کنم چون خیلی بیکسه،چون دوستمه.
____________________________________________________________________
برادر آدینه:یه سوالی میتونم ازتون بپرسم؟اگه بچهتون بزرگ شه و بفهمه همچین مشکلی داره،چی کار میکنین؟
رعنا:ممکنه خودم داغون شم ولی حتما کمکش میکنم...مطمئنم.بچههای اینجوری خیلی تنهاتر از بقیهی بچههان.حالا من یه چیزی بپرسم؟اگه باباتون بخواد شما رو شوهر بده،چی کار می کنین؟

دربارهی فیلم:
مهمترین نکتهای که در وهلهی اول باید درمورد فیلم گفت این است که دست روی موضوعی گذاشته که تابهحال کسی در سینمای ایران جرأت نزدیکشدن و حتی حرفزدن در مورد آن را نداشته.ترس از بهزبان آوردن چنین حقیقتی که بعضیها از نظر جنسیتی با ظاهری متولد میشوند که با واقعیت درونیشان تعارض دارد،همواره در جامعهی ما وجود داشته.
یکی از مهمترین نمونههایش در خود سینما تلویزیون ایران،مورد فرزانه ارسطو است.زنی که نقشهای مکمل فیلمها را بازی میکرد و حتی شوهر هم داشت ولی از جایی به بعد متوجه میشود که علیرغم ظاهرش،از نظر هورمونی وداخلی یک مرد است.(یادم هست خواهرم پیش از مطرح شدن این قضیه هربار او را در فیلمها میدید،میگفت این زن بیشتر شبیه مردهاست!)سایهی سنگین چنین وضعی او را بهقدری آزار میدهد که سرانجام با اجازهی مراجع دینی وقانونی والبته با کمکهای مالی گروهی از بازیگران سینما دست به تغییر جنسیت میزند و نام سامان ارسطو را برای خود انتخاب مینماید.اما مشکل تازه شروع شد و او ممنوعالتصویر گردید!یادم هست او با نام سامان نقشی بیکلام در حد بیست ثانیه در فیلم «آناهیتا» بازی کرد واین فیلم تنها بههمینخاطر چهار سال توقیف شد!آنهم در حالیکه کمتر کسی این بازیگر سیاهیلشگر را میشناخت تا بفهمد تغییرجنسیت هم داده!البته سالها بعد او موفق شد در نقشهای کوتاهی در تلویزیون دوباره ظاهر شود ولی در نقش یک مرد.

منظورم از این داستان واقعی این است که حتی صحبت و پذیرش این واقعیت در جامعهی ما هنوز هم از خطوط قرمز محسوب میشود و جرأت کارگردان در پرداختن به چنین ماجرایی حقیقتا ستودنی است.
اما مشکل اصلی فیلم دقیقا همان مشکل همیشگی فیلمهاییست که یک معضل اجتماعی را هدف قرار دادهاند و آن مشکل هم نگاه ژورنالیستی است.بهگونهای که فیلم در قسمتهایی به یک مقالهی اجتماعی یا یک همایش روانشناسانه نزدیک میشود.اصولا یک فیلم باید «یک فیلم»باشد و اهداف خود را در قالب تصویر و در چهارچوبهای هنر سینما عرضه کند.اما وقتی شخصیتها میایستند روبهروی بیننده و درونیات خود را فریاد میزنند و نصیحت میکنند و راهکارهای فیلمساز را به شکل روخوانی تکرار میکنند،در واقع هدف فیلمساز،ماهیت «یک فیلم» را کاملا مستتر کرده و فیلم از یک هنر به یک مقاله تبدیل میشود.
به اینها اضافه کنید بیهویتی شخصیتها و تیپیکبودن آنهارا.به عنوان مثال پدر آدینه فقط تیپ پدران ثروتمند مغرور و بیرحم سینمای قبل از انقلاب را تکرار میکند.او مرد بد داستان است که به عواطف دخترش بیتوجه است و هیچ صدای مخالفی را هم پذیرا نیست.نگاه کنید به سکانسی که رعنا وارد خانهی آنها میشود و اصرار دارد پدر را نصیحت کرده و چشمهایش را به روی واقعیت باز کند(چیزی در حد یک سخنرانی!)و پدر با رفتاری بسیار خشن و بیادب،مهمان تازهوارد را از خانه بیرون میکند.به گمانم خود همایون ارشادی هم سرسوزنی نتوانسته به احساس چنین پدری نزدیک بشود چه برسد به اینکه بخواهد نقش او را بازی کند و به بیننده بقبولاند.در واقع معلوم نیست مشکل پدر وضعیت جنسی بلاتکلیف دخترش است یا شوهردادن اجباری او.اصولا کنارآمدن با چنین وضعیتی برای هر پدر و مادری بسیار سخت است حتی اگر پدری مهربان و دلسوز را تصور کنیم اما پدر در این فیلم کلا مردی خشن و زورگو است(حتی در برابر پسرش) و چون مخالف جراحی و تغییر جنسیت دخترش است،به شکلی افراطی و تصنعی«بد»تصویر شده است.

در هر صورت اگر دوست دارید فیلمهای اجتماعی را دنبال کنید،آینههای روبهرو فیلمی آبرومند و شریف است که سعی کرده چنین مشکل خاصی را بدون استفاده از عناصر تجاری سینما،به تصویر بکشد و تا حدی هم موفق بوده است.
موضوع فیلم: سینما مان (آ-الف) ، فیلم های درام
نامهای شناخته شده: غزل شاکری , همایون ارشادی , شایسته ایرانی , صابر ابر
