
Jonathan
جاناتان
| نوع فیلم | درام / روانشناختی |
| کارگردان | بیل الیور |
| بازیگران اصلی |
آنسل الگورت.......(جاناتان) پاتریشیا کلارکسون....(دکتر) سوکی واترهاوس.......(النا) |
| مدیرفیلم برداری | زاک کوپرستن |
| موسیقی |
ویل بلر بروک بلر |
| تدوین | توماس ونجریس |
| کشورتولیدکننده | امریکا |
| سال تولید | ۲۰۱۸ |
| مدت فیلم | ۹۵ دقیقه |
خلاصهی فیلم:
پسر جوانی درگیر بیماری دوشخصیتی است و با کمک یک روانپزشک موفق شده برای هر کدام از این شخصیتها زندگی مستقلی ایجاد کند.اما ورود دختری به زندگی یکی از آنها و درگیر شدنش در عشق باعث میشود مسیر زندگی هر دو تغییر کند.
امتیاز در سایت IMdb (از ده امتیاز): ۵.۸
امتیاز در سایت متاکریتیک(از صد امتیاز):۶۲٪
امتیاز در سینما مان شان(از پنج امتیاز):۳

داستان فیلم:
جاناتان پسر جوانیست که تقریبا در تمام طول زندگیاش درگیر بیماری دو شخصیتی بوده اما به کمک روانپزشکی دلسوز موفق شده زندگی مستقل و جداگانهای برای هر کدام از شخصیتهایش در پیش بگیرد.به این ترتیب که از ساعت هفت صبح تا هفت شب کالبد جاناتان به شخصیتی تعلق دارد که آرامتر،سربهزیرتر و جدیتر است و به عنوان یک آرشیتکت در یک شرکت بزرگ معماری فعالیت میکند.او باید حتما قبل از ساعت هفت شب به خواب برود تا شخصیت دیگر که بازیگوشتر،فعالتر و سرزندهتر است بتواند از هفت شب تا هفت صبح به زندگی بپردازد.
این دو شخصیت جاناتان طبق قراردادی پذیرفتهاند که فقط در ساعت مقرر خود کالبد را در اختیار داشته باشند و برای آنکه در زندگی روزمره دچار مشکل نشوند،هر کدام در پایان شیفت خود نواری ویدئویی ضبط کرده و برای جاناتان دیگر،از تمام اتفاقات پیش آمده صحبت میکنند.هر دو نفر از اینکه زندگیشان روالی عادی و منظم پیدا کرده،احساس خوشبختی و رضایت کامل دارند و از این جهت مدیون روانپزشک خود میباشند.

روزی جاناتان روز به طور اتفاقی متوجه حضور دختری جوان در زندگی جاناتان شب میشود که خود او هرگز در موردش چیزی نگفته.کمکم معلوم میشود حضور دختر جوان که النا نام دارد،جاناتان شب را به ورطهی عشق و عاشقی کشانده و همین جاناتان روز را آشفته میسازد.از آنجا که یکی از بندهای قرارداد میان دو جاناتان این است که هرگز دوستدختر نداشته باشند و درگیر عشق نشوند،جاناتان روز تلاش میکند نیمهی دیگر را از این رابطه برحذر کند و حتی به ملاقات النا هم میرود.
همین بحث و جدلها باعث میشود جاناتان شب رابطهاش را با نیمهی روز قطع کرده و دیگر هیچ گزارشی از کارهایش برای او ضبط نکند.جاناتان روز به شدت دلتنگ او میشود و از دکتر کمک میخواهد.او حتی ناچار میشود قضیه را برای النا تعریف کند اما کمکم در حالیکه رابطهی النا و جاناتان شب به انتها میرسد،این رابطه به نیمهی دیگر انتقال مییابد.جاناتان شب رفتهرفته رو به افسردگی نهاده و از تمام فعالیتهای اجتماعی خود کنار میکشد و حتی نشانههایی از تلاش او برای خودکشی روی بدن مشترک هر دو جاناتان ظاهر میشود که زندگی نیمهی دیگر را هم به خطر میاندازد و از همه بدتر زمانبندی میان دو شخصیت کاملا بههمریخته و به نظر میرسد جاناتان افسرده بیشتر بدن را در اختیار میگیرد.نیمهی دیگر در مسیری پیشبینینشده قرار گرفته و ناچار میشود دست به انتخابی سخت و همیشگی بزند.
دربارهی فیلم:
اگر به موضوعات روانشناسی علاقهمند باشید،قطعا آگاهید که یکی از عجیبترین و مرموزترین این مباحث،اختلال دو یا چند شخصیتی است.جایی که فرد به دلایلی به شخصیتهای متمایز از یکدیگر تن میدهد.حال گاهی بیمار به این تعدد شخصیت خود آگاه است(مثل جاناتان) که البته روند درمانی را تسریع میکند و گاهی هیچ کدام از این شخصیتها از وجود یکدیگر اطلاعی نداشته و ارتباط با بیمار در هر یک از این حالات دشوارتر میشود.این شخصیتهای متمایز در اثر کمبودها و ناتوانیهای شخص اصلی،شکل میگیرند به عنوان مثال فردی که از روابط اجتماعی با دیگران دچار ترس میشود،کمکم شخصیتی فعالتر و اجتماعیتر برای خود ساخته و او را فردی متمایز از خودش تصور میکند و در هنگام قرارگرفتن در موقعیتهای جمعی،از حضور او بهره گرفته و در قالب این شخصیت جدید فرو میرود.به همین دلیل معمولا شخصیتهای متعدد یا دوگانهی فرد،دارای تضادهای آشکاری با هم هستند.
«جاناتان» با دقت بسیار به همهی این نکات فیلمنامهاش را پیش برده بدون اینکه به ورطهی شعاردادن بیفتد یا نظیر آنچه در سینمای ما متداول است تبدیل به یک مقالهی آموزشی بشود،داستانش را تعریف کرده و به پایان منطقی و ناگزیر خود میرساند.

از مهمترین نقاط قدت فیلم پرهیز از شلختگی و شلوغی صحنه است.ما به عنوان بیننده همواره فقط شاهد روند زندگی یکی از جاناتانها هستیم و در واقع فقط یک نفر به عنوان قهرمان داستان به ما معرفی میشود تا دنبالکردن مسیر فیلم آسانتر شود.ما نیمهی دیگر را فقط در تصاویر ضبطشدهای میبینیم که قهرمان خودمان در حال تماشایشان است و البته حتی با همین تعقیب یک طرفه به راحتی میتوان با هر دو شخصیت همذاتپنداری کرده و به درک کاملی از هر دو برسیم.بنابراین برایمان باورپذیر است وقتی هر کدام از جاناتانها تصمیمی میگیرند یا رفتاری بروز میدهند.
از طرف دیگر پایان فیلم گر چه به نظر تلخ می رسد،اما در واقع بهترین اتفاق ممکن برای جاناتان است و نشان می دهد او درمان شده و دکتر خدمت بزرگی به او انجام داده.این پایان بندی بهترین شکلی است که میشد فیلم را به پایان رساند.
البته ناگفته نماند که نیمه اول فیلم بسیار گیج کننده است و اگر با داستان آشنا نباشید،کمی طول میکشد تا دستتان بیاید موضوع از چه قرار است!به همین دلیل است که شاهد بوده ام در بسیاری از نقدها یا حتی پشت کاور ایرانی،تصور کرده اند فیلم داستان دو برادر است که ناچارند از یک کالبد استفاده کنند!تقصیری هم ندارند خب،کشف اصل داستان حقیقتا دشوار است!
موضوع فیلم: سینما شان (J) ، فیلم های درام
