سینما مان شان

Deep Water

آب عمیق

خلاصه‌ی فیلم:

مردی تلاش می کند با دادن آزادی کامل به همسرش و سکوت در برابر بی بند و باریهای جنسی و اخلاقی او،روشنفکری و مدرن بودن خود را به اثبات برساند.اما کم کم تحملش تمام شده و راه حل غیرمنتظره ای برای برخورد با این مشکل می یابد.

امتیاز در سایت IMdb (از ده امتیاز):۵.۵

امتیاز در سایت راتن تومیتوز(از صد امتیاز):۳۵٪

امتیاز در سینما مان شان(از پنج امتیاز):۳

داستان فیلم:

ویک به شدت عاشق همسر زیبایش ملیندا است و به او افتخار می کند.اما ملیندا دوست دارد در روابط خود آزادی کامل داشته و ازدواجش مانع استفاده او از سایر مردان نباشد.ویک که همواره تلاش دارد خود را به شدت مدرن و روشنفکر نشان بدهد،هیچ مانعی بر سر راه همسرش قرار نداده و وانمود می کند این روابط و آزادیها هرگز برایش اهمیتی نداشته و فقط خوشحالی ملینداست که برایش مهم است درحالی که در واقع او به شدت از این موضوع و رفتارهای بی محابا و آزاردهنده همسرش در عذاب است.به خصوص که دوستان و همسایگان هم مرتب به او اعتراض می کنند که چرا مانع همسرش نشده و سکوت می کند.

وقتی مرد مورد علاقه ملیندا ناپدید می شود و او روابط جدیدی را با مرد جوان دیگری آغاز می کند،ویک تلاش می کند او را هم براند به همین دلیل از روی شیطنت ادعا می کند دستی در مفقود شدن مرد قبلی داشته.این ترفند نتیجه داده و مرد را فراری می دهد ولی مشکل اینجاست که همه مردم شهر کوچک از این ادعا خبردار شده و شایعه قاتل بودن ویک دهان به دهان می چرخد و مورد توجه یکی از همسایگان جدید که نویسنده آثار جناییست،قرار می گیرد.گر چه ویک توضیح می دهد که این فقط یک شوخی ساده و شیطنت خودمانی بوده ولی نویسنده که به دنبال شکار یک موضوع جذاب است،به شدت کنجکاو شده و سعی می کند نقطه ضعفی از همسایه جوانش پیدا کند.

همین حساسیت دیگران به موضوع باعث می شود ویک تصمیم بگیرد واقعا حذف فیزیکی این مردان را امتحان کند به این ترتیب انتخابهای بعدی ملیندا گر چه با روی خوش و رفتار دوستانه او مواجه می شوند اما یکی یکی دچار حوادثی شده و از بین می روند.

حالا ویک می تواند ملیندای زیبا و جوان را فقط برای خودش داشته باشد زیرا هر دو خوب می دانند هر انتخاب دیگری به کجا ختم خواهد شد.

درباره‌ی فیلم:

شکل گیری تدریجی یک قاتل و تماشای مراحل تبدیل یک انسان ساده و معمولا جفادیده به یک جنایتکار بی رحم همواره از موضوعات جذاب برای دنبال کنندگان ادبیات داستانی و سینما بوده و هست.این فیلم هم در یک کلام بر همین قاعده و فرمول ساخته شده و گر چه به نظر مضمونی تکراری دارد اما بازی عمیق و درونی بن افلک و فیلمنامه سنجیده آن،برگ برنده ایست که در چنته دارد و بعید است از تماشای آن لذت نبرید.

همه ما آدمهایی اینچنینی را در اطراف خود دیده ایم.کسانی که شاید نه در مورد روابط جنسی همسرشان،اما در مورد مسایل مهم زندگی ناچار می شوند خودشان را به نادانی و بی خبری بزنند تا روشنفکر و مدرن به نظر برسند.ویک نه تنها در برابر انتقادات و بهت و تعجب دوستان و همسایگان،خودش را به بی خیالی می زند و وانمود می کند رفتارها و روابط همسرش اهمیتی برایش ندارد بلکه جنگی سخت در درون روح و قلب خود را هم تحمل می کند.زیرا چه کسی می تواند بیشتر از او از این بی قیدی ها و وقاحتهای ملیندا آسیب دیده و درد بکشد؟

سوی دیگر ماجرا ملیندای جوان و زیبا و لوند است که عطش سیری ناپذیری در روابط جنسی دارد که نمی تواند آن را فقط با شوهر مطیع و منفعل و عاشقش فرو بنشاند.بنابراین هر چه فشارهای روحی از اطراف و از درون بر ویک بیشتر و بیشتر می شود،تحریکات و آزارهای ملیندا هم آشکارتر و بیشتر و وقیح تر می شود.به گونه ای که به نظر می رسد او هم مثل بینندگان فیلم منتظر است تا ببیند شوهر منفعل و بی خاصیتش دقیقا کی منفجر شده و کی واکنشی جدی نشان می دهد و یا اصولا چه کاری از دستش برمی آید.شوهری که گر چه مثل حلزونهایش کند و بی صداست،اما هنوز قابلیتهای بالقوه و پنهانی دارد که خودش هم از بیشتر آنها بی خبر است.

همین جاست که در پایان فیلم،علیرغم ناپدیدشدن و مرگ مردهای اطراف ملیندا،او به انتظار ویک روی پلکان نشسته و با چهره ای راضی و نسبتا خشنود(چیزی که فکرش را هم نمی کردیم) پذیرای اوست.حالا ویکی که بازگشته با ویکی که در هفته های گذشته در خانه ساکن بوده،تفاوت اساسی دارد و شاید حتی جذابتر باشد.