سینما مان شان

درباره سینمای مان و سینمای شان

دختری با گوشواره مروارید(84)

سینما مان شان
سینما مان شان درباره سینمای مان و سینمای شان

دختری با گوشواره مروارید(84)

Girl With a Pearl Earring

دختری با گوشواره ی مروارید

نوع فیلم درام تاریخی
کارگردان

پیتر وبر

بازیگران اصلی

کالین فرث  

اسکارلت جوهانسون  

تام ویلکینسون 

اسی دیویس  

سیلین مورفی

مدیر فیلم برداری  

 ادواردو سررا

تدوین 

کیت اوانز
موسیقی

الکساندر دسپلات

کشور تولیدکننده انگلستان/لوکزامبورگ
سال تولید ۲۰۰۳
مدت فیلم ۱۰۰ دقیقه

امتیاز جهانی فیلم در IMDb(از 10 نمره): ۶.۹

امتیاز فیلم در سینما مان شان (از 5 نمره): ۵

خلاصه ی فیلم:

گریت به عنوان خدمتکار قدم به خانه ی ورمیر نقاش می گذارد.اوخیلی زود پی می برد که وضعیت مالی خانواده آن گونه که ازبیرون نشان می دهند،مطلوب نیست.همسر ومادرزن ورمیر انتظار دارند او بیشترنقاشی کرده وبفروشد.گریت درخانه ی آنها کم کم با وجوه تازه ای از زندگی این طبقه وهمچنین استعدادهای خودش آشنا می شود تا اینکه کسی سفارش کشیدن چهره ی گریت را به ورمیر می دهد.

 

داستان فیلم:

گریت برای کاربه خانه ی ورمیرنقاش می رود.قراراست اوبه جزکمک به مستخدم قدیمی خانه،بالاخانه را هم نظافت کند جایی که آتلیه ی کار ورمیر محسوب می شود ونسبت به جابه جایی ها در اتاقش حساس است.خانواده ی ورمیر،خانواده ای پرجمعیت با کودکان بسیار است وخانم خانه که کاتارینا نام دارد،بازهم باردار است.اوبرخورد سردی با گریت دارد ویکی از دختران خانه به نام کرنلیا هم ازهر فرصتی برای آسیب زدن به او استفاده می کند.

گریت شاهد است که وضع مالی خانواده چندان خوب نیست و این به دلیل وسواس ورمیر روی تابلوهایش است.او بسیار کند کارمی کند ودیربه دیرتابلویی برای فروش آماده می کند.کاتارینا ومادرش که مدیریت مالی خانه را برعهده دارد،پیوسته از این وضع گلایه مندند.اما ورمیر مردی ساکت ومنزوی است که بیشتر اوقاتش را در آتلیه اش وپشت درهای بسته می گذراند.هیچ کس به جزخودش وگریت که برای نظافت می رود،حق وارد شدن به کارگاه را ندارد.

گریت به تدریج به نقاشی علاقه مند شده ومی آموزد که ظرایف رنگ ها ونورها را کشف کند.ورمیر که این استعداد وتوانایی را درگریت مشاهده می کند، رازهایی ازنقاشی را به او می آموزد وسپس از او می خواهد که به طورپنهانی برایش رنگ بسازد.به این ترتیب گریت وورمیر ساعات زیادی را درسکوت کارگاه با هم کارمی کنند ونقاشی تنها نقطه ی اتصال آن دو است.بچه ی ششم ورمیر به دنیا می آید ومدتی بعد کاتارینا مجددا باردارمی شود درحالی که وضع مادی خانواده روزبه روز بدترمی شود.

مردی ثروتمند وچشم چران به نام ون روژن که خریدار ثابت تابلوهای ورمیر است،گریت را درمهمانی می بیند واز ورمیر می خواهد که تصویر او را برایش بکشد.گریت خبردارمی شود که سایردخترانی که درنقاشی های قبلی با ون روژن همراه بوده اند،سرنوشتی تلخ پیدا کرده اند.او از ورمیر کمک می خواهد و ورمیر پس ازصحبت با ون روژن،موفق می شود او را متقاعد کند که گریت به تنهایی سوژه ی تابلو باشد.

دربازار شایع می شود که گریت توجه ون روژن را جلب کرده است.پیترکه پسرقصاب محل است وبه او علاقه مند شده،از وی می خواهد که خانواده های ثروتمند را رها کرد ه وبا اوازدواج کند واختیار زندگی اش را به دست بگیرد.اما گریت که وضع مالی خانواده ی ورمیر را می بیند،تصمیم می گیرد این فرصت را از آنها  نگیرد.مادرکاتارینا از گریت می خواهد که اجازه ندهد دخترش ماجرای تابلو را بفهمد.کاترینا کم کم به رفت وآمدهای داخل کارگاه مشکوک می شود اما نمی تواند از پله ها بالا بیاید.

ورمیر تابلو را شروع می کند اما احساس می کند تصویرگریت چیزی کم دارد وبه این نتیجه می رسد که از گوشواره های مروارید کاتارینا استفاده کند.مادرکاتارینا هم کمک می کند وگوشواره ها را درغیاب دخترش،به گریت می دهد.گریت ناچارمی شود گوشهایش را سوراخ کند وعلیرغم میلش،گوشواره ی مروارید را بیاویزد.اما در روزهای پایانی کار،ناگهان کاتارینا وارد آتلیه شده وهمه چیز را می بیند.زندگی آنها به آشوب کشیده می شود.وقتی انگشت اتهام به سوی گریت گرفته می شود،برخلاف تصوراو،نه ورمیرونه مادرکاتارینا از او دفاع نمی کنند وگریت تصمیم خود را گرفته وخانه را ترک می کند وبه سوی زندگی خودش می رود.

درباره ی فیلم:

فیلم براساس رمان مشهورتریسی شوالیه ساخته شده که آن رمان هم براساس تابلویی معروف  نوشته شده است.درمورد زندگانی یوهانس ورمیر نقاش معروف هلندی که به سبک باروک کار می کرده اطلاعات بسیار کم اما ظریفی درتاریخ باقی مانده است.

Johannes Vermeer  درروز ۳۱ اکتبر سال ۱۶۳۲ درشهر دلفت درهلند به دنیا آمد .پدرومادرش قهوه خانه ای در دلفت داشتند.ورمیر دربیست ویک سالگی با کاتارینا بولنز که ازخانواده ای اشراف زاده بود،ازدواج کرد وبه خانه ی پدری همسرش نقل مکان نمود.ازآنجایی که درجامعه ی آن روزگار هلند،ازدواج میان طبقات دورازهم وگرایشات دینی متفاوت نوعی تابوشکنی محسوب میشد،ورمیر با این کارخود را درمعرض شایعات وزمزمه های مردم شهر قرار داد.خانواده ی همسر او کاتولیک بودند درحالی که ورمیر پروتستان بود وگفته میشد پس از ازدواج مذهبش را تغییر داده.کاتارینا و ورمیر صاحب پانزده فرزند شدند که چهار فرزندشان درخردسالی از دنیا رفتند.

علیرغم اینکه ورمیر رییس اتحادیه ی کاشی سازان وکاشی کاران شهر بود ونقاشی هایش هم طرفدارن زیادی داشت،لیکن خانواده اش روز به روز بیشتر درفقر فرو می رفتند.نزدیک ترین دوست او که حمایت هنری او را هم بر عهده داشته ومهمترین خریدار تابلوهایش بوده،مردی به نام ون روژن بوده که به عیاشی وزنبارگی نیز شهرت داشته.شهرت نقاشی های ورمیر در زمان خودش هرگزازشهر محل سکونتش ومناطق اطرافش فراترنرفته است.تعداد تابلوهای بسیار کم او نشان می دهد که بسیار کند کارمی کرده وشاید فقرخانواده اش هم به همین دلیل بوده.به این ترتیب مجموعه داران وثروتمندان دیگرهم برای سفارش کاربه سراغ او نمی آمدند وهمچنان تنها خریدارش ون روژن بوده.

ورمیرمردی کم حرف وخلوت گزین بوده وسرانجام در ۱۵  دسامبر سال ۱۶۷۵ دراثر تب گوارشی(احتمالا وبا،حصبه یا انسداد روده که درآن دوران شیوع داشته) درگذشته است.پس ازاو،همسر ویازده فرزندش ماندند وانبوهی بدهی به نیمی ازکاسبان شهر؛ازقصاب وشیرفروش ونانوا گرفته تا داروساز وپزشک ومستخدمین خانه وقایقرانان.کاتارینا برای پرداخت بدهی ها،تمام تابلو های همسرش را به کاسبان بخشید وبه این ترتیب آثارارزنده ی ورمیر،به دست طبقاتی مختلف ازاجتماع افتاد.گفته می شود کاتارینا مجموعا 45 تابلو را به دیگران داد اما امروزه فقط اصلیت 35 تابلو به اثبات رسیده است واحتمالا کاتارینا تابلوهایی ازسایر نقاشان که درخانه نگهداری می شده را هم آثارهمسرش تصورکرده وهمین نشان می دهد که شاید او به اندازه ی کافی از زندگی هنری همسرش خبرنداشته است.احتمالا به همین دلیل است که هیچ پرتره ای از او درآثار ورمیر یافت نمی شود.

مدل نقاشی های ورمیر تمام طبقات اجتماع بودند واین از روی پوشش سرولباس آنها مشخص است.مهمترین تابلوهای او منظره ی شهردلفت،زن با پارچ شیر،زن با پارچ آب،دختر با فلوت،دوشیزه درجامه ی سرخ،زن با گردنبند مروارید ،بانو درحال نوشتن،جغرافیدان و دختر با گوشواره ی مروارید است.این تابلوی آخر به این علت درمیان محققان هنری معروف است که پرتره ی دختری به تصویر کشیده شده که به درستی معلوم نیست متعلق به کدام طبقه از اجتماع است.لباس هایش بسیارساده اند با پوشش عجیب وغیرمعمول سر،اما گوشواره ی مروارید نشان از متمول بودن می دهد.تریسی شوالیه بر اساس همین دانسته ها،داستانی خلق کرده که اگر دوست داشته باشید می توانید ترجمه ی بسیار خوب وروان آن توسط خانم گلی امامی را از نشر چشمه تهیه کنید.

مهمترین خصوصیتی که درفیلم به چشم می آید،طراحی صحنه ولباس بی نظیر آن است.صحنه ها چنان عالی تنظیم شده اند ونورچنان خوب پردازش شده که به راستی تصاویرمحبوس درتابلوهای ورمیر را تداعی می کند.همه چیز چون تابلوهایی متحرک به تصویر درآمده وباعث شده قدم به قدم گام نهادن در خانه ی قرن هفدهمی ورمیر همراه با گریت برایمان دلپذیر باشد.با توجه به این تعاریف،فیلم را کاری خوب وپخته می بینم که برای ساختش حقیقتا دقت وظرافت بسیاری به کارگرفته شده وقابل تحسین است. به جز طراحی لباس ونورکه اشاره کردم،موسیقی فیلم نیز کاری زیبا وتاثیرگذار است.

اما از آنجا که فیلم یک کار اقتباسی است،ناچاریم آن را با کتاب مقایسه کنیم.بسیاری از حوادث وروابطی که حتی شاید مهم هم باشند،از فیلم حذف شده اند.به عنوان مثال زندگی خانواده ی گریت شامل پدر ومادر وبرادر وخواهرش از فیلم حذف شده وکارکردی ندارد.داستان آبله هم به همین سرنوشت مبتلا شده در حالی که این ماجرای آبله باعث شد گریت با پیتر پسر آشنایی بیشتری پیدا کند وهمچنین ملاقات های این دو در داستان آنقدر محدود شده که درفیلم،معلوم نیست پیترچگونه این همه شیفته ی گریت می شود واز او خواستگاری می کند.

درکتاب شخصیت بچه ها به خوبی معرفی شده وهمگی دارای هویت هستند اما درفیلم حضورشان بسیار بی اهمیت است وحتی کرنلیا هم آنقدرخوب پرداخته نشده که دلیل بدجنسی هایش را بفهمیم.

نکته ی دیگر این است که درکتاب،ورمیر چهره ای ناشناخته ومرموز اما دوست داشتنی برای گریت دارد واین علاقه صرفا به خاطر کارهایش است نه یک عشق انسانی.همانطور که همه ی ما ممکن است خالق یک اثر هنری را دوست داشته باشیم آن هم فقط به خاطر اثرش.عشق گریت به ورمیر دقیقا به همین سادگیست و ورمیر هم متقابلا هرگزنیتی هوس آلود ندارد واگرمشتاقانه گریت را دنبال می کند به این دلیل است که به او صرفا به چشم یک ابزار و وسیله ی کارمثل یک قلم موی خوب نگاه می کند.اما در فیلم با گنجاندن صحنه ای که ورمیر گردن وصورت گریت را لمس می کند،این حقیقت را دیگرگون به تصویر کشیده است.درکتاب دو نفر دراین مورد به گریت هشدارمی دهند:یکی پیتر که ازاو می خواهد ازدواج کند وخانم خودش باشد واز خانه ی این افراد بیرون بیاید.او می گوید تو متعلق به این طبقه نیستی.نفر دوم ون لیون هوک  است(دوست ورمیر که درفیلم کاملا حذف شده)او به گریت می گوید که فراموش نکند که متعلق به این طبقه نیست وحواسش را جمع کند.او به گریت یادآوری می کند که این افراد طبقه ی گریت را فقط برای استفاده ی خویش می خواهند.این نتیجه ایست که گریت درپایان داستان به آن می رسد وضربه می خورد.دلیل همراهی او با ورمیر،فقط کمک به کار او ودرنتیجه اقتصاد خانواده اش است اما ورمیر دربرملا شدن قضیه،کوچکترین حمایتی از او نکرده واورا یک تنه درمیدان اتهام وخشم کاتارینا رها می کند.مادرزنش نیز دقیقا همین رفتار را درپیش می گیرد وگریت پی می برد که فداکاری برای این طبقه کاری بیهوده واشتباه است.

فیلم درانتهای خود به صحنه ای بیهوده وگنگ می رسد.درکتاب گریت تعریف می کند که سال ها گذشته وبا پیتر ازدواج کرده وهرگزبه دیدن خانواده ی ورمیر نرفته.او وضع مالی خوبی دارد البته درحد یک قصاب.اما شنیده که خانواده ی ورمیر به سختی وبا نسیه خرید می کنند وبعد هم خبر مرگ او را شنیده.کاتارینا ،تانکی مستخدم را به دنبال او می فرستد وگوشواره ها را طبق وصیت همسرمتوفایش به او می بخشد اما درفیلم دریک صحنه فقط می بینیم که گریت خانه ی ورمیر را ترک می کند وبلافاصله درصحنه ی بعد درخانه اش نشسته وتانکی سرمی رسد ودستمالی به او می دهد ووقتی گریت دستمال را باز می کند،می بیند که درمیانش گوشواره ها را گذاشته اند.معنای این صحنه درفیلم کاملا غیرقابل درک است.نمونه ی دیگری که درفیلم به علت حذفیاتی از داستان،گنگ وبی اهمیت مانده ماجرای شکستن کاشی است.کاشی را پدرگریت به او داده ونقش یک دختربچه ویک پسربچه روی آن است که گریت به سبب علاقه ای که به برادرش دارد تصور می کند که نماد او و برادرش است.وقتی کرنلیا با بدجنسی کاشی را نصف می کند،دختروپسر روی کاشی از هم جدا می شوند.بعد از مدتی هم ماجراهایی برای برادرش پیش می آید واو دچار انحرافاتی می گردد ودرمقابل گریت که تلاش می کند هدایتش کند،پرخاش کرده وبعدها هم می گریزد تا کشور را ترک کند.درکتاب شرح این وقایع کاملا گفته شده وگریت ناخواسته به این باور می رسد که کرنلیا با کارش(شکستن کاشی)او و برادرش را از هم جدا کرد.در فیلم این شکستن کاشی چندان بار عاطفی ومهمی ندارد وبه سادگی قابل فراموش شدن است زیرا اصولا برادر گریت در داستان جایی ندارد.

درهرصورت تماشای فیلم را به همه ی دوستداران هنر نقاشی توصیه می کنم.این فیلمی است که ارزش تماشا را دارد.

تصاویر تعدادی از تابلوهای معروف ورمیر را در زیر می توانید مشاهده کنید ودقت طراحی صحنه فیلم را متوجه شوید.

منظره شهر دلفت

 


موضوع فیلم: سینما شان (G) ، فیلم های درام ، فیلم های تاریخی ، فیلم های زندگینامه ای حقیقی
نامهای شناخته شده: کالین فرث , اسکارلت جوهانسون , سیلین مورفی , تام ویلکینسون

تاريخ : | | نویسنده : سینما مان شان |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.