عصر یخبندان
| نوع فیلم | درام/اجتماعی |
| کارگردان | مصطفی کیایی |
|
بازیگران اصلی |
مهتاب کرامتی........(منیر) فرهاد اصلانی.........(بابک) بهرام رادان.............(فرید) سحر دولتشاهی....(عسل) آناهیتا نعمتی........(مهتاب) محسن کیایی........(سعید) |
| مدیرفیلمبرداری |
مهدی جعفری |
| موسیقی | آرمان موسیپور |
| تدوین | نیما جعفری جوزانی |
| طراح گریم | سودابه خسروی |
| سال تولید | 1393 |
| مدت فیلم | 90 دقیقه |
امتیاز در سینما مان شان(از پنج امتیاز):3
خلاصهی فیلم:
مردی متوجه تغییرات همسرش که به مواد مخدر و شیشه اعتیاد دارد ،شده و پیگیریهای او برای نجات همسرش باعث میشود درگیر ماجراهای سختتر و خطرناکتری بشود.

داستان فیلم:
بابک مدتیست متوجه تغییرات جسمی و رفتاری همسرش منیر شده و سعی میکند با قراردادن یک میکروفن کوچک در عروسک اتومبیل وی،ماجرا را کشف کند.منیر که در یک آرایشگاه کار میکند،به مواد مخدر و شیشه اعتیاد پیدا کرده و مواد مورد نیازش را از طریق همکارش عسل و دوستپسر او فرید تهیه میکند.اما فرید جدای از اینکه ساقی منیر است و به او مواد میرساند،مدعیست عاشق او شده و اصرار دارد که او از همسرش جدا بشود.
بابک ادعا میکند که عازم سفر است و در این مدت پنهانی به تعقیب همسرش میپردازد و رد او را تا خانهی عسل مییابد.همان شب در آپارتمان عسل مهمانی برقرار است . بابک شاهد همراهی فرید و منیر است اما جرات نزدیکشدن و اعلام حضور را ندارد.
همان شب بر حسب اتفاق یکی از مهمانان به نام امیرحسین بر اثر مصرف مواد مخدر،اوردوز کرده و در خانهی عسل میمیرد.عسل که مستاصل است از فرید کمک خواسته و با هم جنازه را به خانهی خودش منتقل میکنند تا به نظر برسد او در همانجا مرده است.بابک بهطور اتفاقی شاهد ماجراست اما بازهم جرات حرفزدن ندارد.

مهتاب که نامزد امیرحسین است همان شب برای دیدنش میآید و با جنازهاش روبهرو میشود درحالیکه از همسایه شنیده که خانمی پیش از او وارد خانه شده.مهتاب درگذشته بهخاطر ازدواج با امیرحسین ناچار شده در برابر خانوادهاش بایستد و تلاش کرده با بستری کردن او در کمپ ترک اعتیاد،نجاتش بدهد اما حالا با مرگ او دچار این تردید میشود که تنها زن زندگی امیرحسین نبوده و درصدد تحقیق دراین مورد برمیآید.او با کمک سعید(دوست صمیمی امیرحسین)تحقیقاتش را شروع میکند و به بابک میرسد که در شب حادثه در آنجا بوده و از طریق او،با ماجرای عسل و منیر و فرید هم آشنا میشوند.
از طرف دیگر بابک با ارسال پیغامهایی به عسل و فرید،آنها را تهدید میکند که از ماجرای قتل باخبر است.همچنین او به منیر هم پیغام میدهد که اگر مبلغ موردنظرش را نپردازد،ماجرا را به اطلاع شوهرش خواهد رساند.فرید،عسل و منیر به تلاطم میافتند.عسل به اصرار فرید عازم شهری دیگر میشود درحالیکه حدس میزند فرید و منیر درحال دورزدن او هستند.منیر هم اصرار دارد فرید پول موردنظر را بدهد و با او برسر قرار بیاید.

روز موعود منیر عازم پارکی میشود که با پیغامدهنده قرار گذاشته ولی فرید که سرش با دختر دیگری گرم شده،نمیآید.منیر که تنها مانده،ناگهان با بابک(شوهرش)مواجه میشود.بابک اعتراف میکند که پیغامها از طرف او بوده که مدتهاست از همهچیز باخبر است.او حرفهایش را میزند و تصمیم به ترک منیر دارد ولی بر اثر برخورد با یک اتومبیل به شدت مجروح شده و به کما میرود.معلوم میشود فرید قصد داشته او را بکشد و از سوی دیگر همین کار را با عسل هم انجام داده.
بابک پس از بهبودی،حافظهاش را از دست داده و ماجراهای همسرش را به یاد نمیآورد.اما منیر به همراه مهتاب و سعید که هنوز در پی انتقام از قاتل امیرحسین هستند،به سراغ فرید رفته و او را از پای درمیآورند.

از جملات فیلم:
میدونی تو عصر یخبندان کیا زنده موندن؟ فقط خارپشتا!
اونا دو راه داشتن؛ یا دورهم جمع شن و از همدیگه گرما بگیرن، یا از هم دور شوند تا خارشون تو بدن هم نره.
اونا راه اول رو انتخاب کردن، اونوقت من....

دربارهی فیلم:
یک فیلم «اجتماعی»دقیقا به معنایی که چند سالیست در سینمای ما متداول شده؛و این بعنی فیلمساز تلاش میکند با یک فیلم نشان بدهد که جامعه و آدمهایش را سیاهی و تباهی فراگرفته و فقط انسانهای بسیار هشیار و دانا(مثل خود فیلمساز!)میفهمند که اوضاع چطور است و چی به چی است!
همین موضوع باعث میشود فیلم پر شود از شعارهای پراکنده و بیارتباط به هم که شخصیتهای فیلم(که خود آنها هم بیربط به هم هستند)راه میروند و در قالب جملات کتابی،تحویل بیننده بدهند.به همین ترتیب فیلم علیرغم اینکه ظاهرا درحال نوپردازی و عبور از خط قرمزهاست،ولی در واقع در همان مسیر کلیشههای «اجتماعی»گام برداشته؛نگاه کنید به عناصر کلی فیلم که فقط تکرار تیپهای سینمایی پیش از خود هستند:زن خائن،زن و مرد معتاد،مرد فاسق و فریبکار،زنی که به خاطر عشقش وارد خلاف شده،پسر خلافکار اما جوانمرد جنوب شهری(با آن نصایح پربار کنار راهآهن!)،پسر شمالشهری خیلی خیلی بد،دختر عاشقی که برای عشقش هر کاری میکند حتی انتقام و...به اینها اضافه کنید شخصیتهای بلاتکلیفی مثل دخترخالهی بابک و شوهر چشمچرانش را !اصلا نتوانستم درک کنم چرا مینا ساداتی در تمام صحنههای حضورش (واقعا تمام صحنهها!)به آن شکل مضحک زل زده به چشمهای بازیگر مقابلش و انگار آماده است تا با خنده منفجر شود؛اگر باور نمیکنید،یکبار دیگر فیلم را نگاه کنید و به قیافهی خانم ساداتی دقت کنید!

نقش بیهوده و بی پرداخت دیگر فیلم خواهر امیرحسین است.گرچه گروهی از منتقدان از بازی ژاله صامتی تقدیر کردند،اما من هر چه دقت کردم نتوانستم چیزی جز جیغ زدن های تصنعی و کولی بازی در ایفای نقش ببینم.در حقیقت اصلا معلوم نیست این خواهر وسط این فیلم دقیقا چه می کند.او ابتدا با چنان رفتاری مهتاب را از خود می راند ولی در کمتر از دو دقیقه چنان مهربان و ملایم می شود و در ادامه چنان از فیلم حذف می شود که بعید است کسی متوجه بشود او برای چه وسط داستان آمده و آن بازی افراطی را انجام داده.
اما از نکات مثبت فیلم هم نگذریم که البته واصح ترینشان بازی بسیار خوب فرهاد اصلانی است که با تمام وجود توانسته روحیات شخصیت سینمایی خود را درک کرده و به اجرا دربیاورد.
همهی اینها به کنار،اگر تصمیم دارید از مواد مخدر استفاده کنید حتما این فیلم را ببینید تا به شما خاطرنشان کند که چه آیندهای در پیش روی دارید بلکه متنبه شده و منصرف شوید!
موضوع فیلم: سینما مان (ع غ ف ق) ، فیلم های درام ، فیلم های نوآر شهری ، فیلم های ماجرایی
نامهای شناخته شده: مهتاب کرامتی , فرهاد اصلانی , بهرام رادان , آناهیتا نعمتی
