سینما مان شان

هزارتو

وقتی پسربچه ای در خیابان گم می شود،خانواده دور هم جمع می شوند تا او را بیابند.در این میان معلوم می شود که هر کس رازهای پنهانی دارد که برخی برملا شده و برخی ناگفته باقی می مانند.

(لطفا پرونده‌ی کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.)

نبات

نبات و پدرش زندگی خوب و روبه راهی دارند اما با ورود زنی ناشناس به زندگی آنها،همه چیز تغییر می کند.

(لطفا پرونده‌ی کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.)

دوران عاشقی

بیتا متوجه می‌شود که همسرش با زنی دیگر در ارتباط است.همین موضوع آرامش زندگی آنها را به هم می‌ریزد.

(لطفا پرونده‌ی کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.)

چهارشنبه

روز چهارشنبه قرار است قاتلی قصاص شود.خانواده‌ی مقتول ناگهان بر سر دوراهی قرار می‌گیرند:بخشش یا قصاص.همین موضوع باعث اختلاف میان آنها می‌شود.

(لطفا پرونده‌ی کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.)

یکی می خواد باهات حرف بزنه!

دختر نوجوانی دراثر تصادف با اتومبیل دچار مرگ مغزی می شود.مادرش لیلا تصمیم می گیرد اعضای بدن او را به نیازمندان اهدا کند اما برای این کار رضایت پدر هم شرط است.لیلا که سال هاست از همسرش جدا شده وهرگز اجازه نداده او فرزندش را ملاقات کند،حالا ناچار می شود به جستجوی او بپردازد ورضایتش را جلب کند.

(لطفا پرونده ی کامل را در ادامه ی مطلب بخوانید.)

پرسه در مه

ذهن مردی که مدت هاست درکما به سرمی برد،تلاش می کند تا درروزهای پایانی زندگی اش،خاطراتی برای خود بسازد.او که چیزی اززندگی پیشین خود به یاد ندارد،درداستان زندگی ساختگی اش ،خود را امین،یک موسیقیدان جوان تصورمی کند که برای نوشتن قطعه ی آرمانی زندگی اش،تعادل روانی اش را از دست داده و تلاش همسرش رویا برای کمک به او نتیجه ای نداشته است.

(لطفا پرونده ی کامل را در ادامه ی مطلب بخوانید.)

حوالی اتوبان

زندگی آرام و زیبای سیما و پاشا با ورود زنی به نام پردیس به هم می ریزد.پردیس که زنی خیابانی است،رازهایی را از گذشته ی سیما می داند که می تواند زندگی او را با خطر فروپاشی مواجه کند.سیما تلاش می کند او را از زندگی اش براند اما برحسب اتفاق پردیس با پاشا ملاقات می کند.

(لطفا متن کامل را در ادامه ی مطلب بخوانید.)